معرفی کتاب

معرفی نویسنده

خلاصه‌ای از کتاب

جملاتی از متن کتاب

• 1- هیچ وقت درک نکردی که چطور می‌شود تحصیل کرده ترین آدمهای دومینیکن، روشنفکرهای مملکت، حقوق دان ها، پزشک ها که اغلب فارغ التحصیل بهترین دانشگاه های ایالات متحده و فرانسه بودند، آدم‌های حساس، فرهیخته و با تجربه، خوب خوانده، صاحب فکر که قاعدتاً باید شامه تیزی برای شناخت هر چیز مسخره ای داشته باشند، آدم های با احساس و با وجدان اجازه می دادند آن طور وحشیانه ازشان سوء استفاده بشود.
• 2- بدترین چیز آشکار کردن ناامیدی جلو زیردست‌هاست. با دل خونین باید لب خندان داشته باشی.
• 3- سیاستمدار واقعی را وقت بحران می‌شناسند.
• 4- تروخیو بعد از مکث کوتاهی گفت: (من وقتی باید بکشم دستم نمی لرزد. گاهی اوقات حکومت کردن وادارت می کند دستت را به خون آلوده کنی. من خیلی اوقات برای این مملکت دستم را آلوده کرده ام. اما آدم با شرفی هستم. قدر آدم های وفادار را می دانم. نمی دهم بکشندشان.)
• 5-