
معرفی کتاب
یوزپلنگانی که با من دویده اند
یوزپلنگانی که با من دویده اند
اثری از بیژن نجدی
دسته بندی
ناموجود در فروشگاه!
معرفی کتاب
«یوزپلنگانی که با من دویده اند» اثری است از بیژن نجدی، این کتاب داستان بلند یا یک رمان نیست. دربردارنده ی ۱۰ داستان کوتاه است. مجموعه چند داستان کوتاه با نثری فوق العاده و متفاوت، در سبک واقعی و گاه فراواقعی به صورت همزادپنداری با اشیاء بیجان که خواننده را مبهوت می کند.
کتاب با وصیت نامه بیژن نجدی شروع می شود. به همین دلیل از آن به عنوان وصیت شاع
ادامه متنکتاب با وصیت نامه بیژن نجدی شروع می شود. به همین دلیل از آن به عنوان وصیت شاع
خلاصهای از کتاب
داستان های کتاب یوزپلنگانی که با من دویده اند، حجم کمی دارند و مضمون مشترک همه ی این داستان ها مرگ است. در تمام داستان ها اندوه مرگ کسانی که به خاک سپرده شده اند بر روح بازماندگان سنگینی می کند. هر کدام از شخصیت های داستان با اندوه و دلتنگی زندگی می کنند. غم و ناراحتی که از آن ها آدم های متفاوت ساخته است.
اتفاقات داستان های کتاب یوزپلنگانی که با
ادامه متناتفاقات داستان های کتاب یوزپلنگانی که با
جملاتی از متن کتاب
- 1- طاهر آوازش را در حمام تمام کرد و به صدای آب گوش داد. آب را نگاه کرد که از پوست آویزان بازوهای لاغرش با دانههای تند پایین میرفت. بوی صابون از موهایش میریخت. هوای مهشدهای دور سر پیرمرد میپیچید. آب طاهر را بغل کرده بود. وقتی که حوله را روی شانههایش انداخت احساس کرد کمی از پیری تنش به آن حولهٔ بلند و سرخ چسبیده است و واریس پاهایش اصلاً درد نمیکند. صورتش را هم در حوله فروبرد و آنقدر کنار درِ حمام ایستاد تا بالاخره سردش شد. خودش را به آینه اتاق رساند و دید که بله، واقعاً پیر شده است.
- 2- اسب ایستاد و پاکار توبرهای را از گوشهای اسب آویزان کرد. بوی یونجه دماغم را پر کرد. دهنم خیس شده بود. یونجه را نجویده قورت میدادم. بعد از برداشتن توبره، دیدم آب از دهانم روی زمین میریزد. صورت آسیه را نمیتوانستم بهیاد بیاورم. شانهام را به تیرک تکیه دادم. اسب زینی از زخم را به پشت داشت و راه میرفت، راه میرفت، راه میرفت.
- 3- در تمام روزهایی که باران میبارید، مرتضی مطمئن بود که باران هیچ صدایی ندارد. دانههای باران نرم بود، مثل صبح که از آن بالا میآمد و روی سفالها میریخت، مثل پیراهن مادر.
- 4- این تکه از مغز دیرتر از تمام سلولها میمیرد. اینجا هم لایههای فراموشی است. صداهایی که ما میشنویم به اینجا که میرسد جذب این تودهٔ لیز میشود و ما آن را فراموش میکنیم، درحالیکه همیشه توی کلهٔ ماست. اینجا پر از اعتقادات فراموششده است، جای دفنشدن اسم کسانی که دوستشان داشتهایم، بیآنکه بتوانیم بهیاد آوریم که آنها چه کسانی بودهاند. هزاران سلول اینجاست که کارشان فقط خاکسپاریست، خاکسپاری رؤیاهای ما.
- 5- در اتاق را نبست . پرده را کنار نزد . رختخواب پهن کرد و درازکشید و با چشم های باز خوابید . کمی بعد یا قبل از نیمه شب ، رودخانه از لنگه های باز در به اتاق آمد و از روی پدر و پوتین رد شد.
- 6- جمعه پشت پنجره بود، با همان شباهت باور نکردنی اش به تمام جمعه های زمستان.
جدیدترین کتابهای معرفی شده
- کتاب جرقه ای در شب اثر فاطمه (تینا) نیک خاکیان
- کتاب پروانه در آتش اثر محمدرضا کمالی
- کتاب گلنسا اثر فاطمه (تینا) نیک خاکیان
- کتاب راز داوینچی اثر دن براون
- کتاب موکل خطرناک اثر جان گریشام
- کتاب بیگانه اثر استیون کینگ
- کتاب درون آب اثر پائولا هاوکینز
- کتاب به هیچ کس نگو اثر هارلن کوبن
- کتاب مخمصه اثر هارلن کوبن
- کتاب یک بار فریبم بدهی اثر هارلن کوبن
آخرین نویسندگان معرفی شده
- محمدرضا کمالی« اطلاعاتی از نویسنده در دسترس نیست. ...»
- فاطمه (تینا) نیک خاکیان« فاطمه (تینا) نیک خاکیان در سال 1367 متولد گردید. وی از سال 1395 کار نویسندگی را شروع کرد.
اولین کتاب وی با عنوان جرقه ای در شب در نیمه اول سال 14 ...» - محمد قصاع« محمد قصاع متولد سال 1343 تهران و کارشناس مخابرات دریایی است . او کار ترجمه را از سال 1367 با ترجمه کتاب های علمی تخیلی شروع کرده است. مجموعه های «اسپا ...»
- بهزاد رحمتی« بهزاد رحمتی مترجم ایرانی است. او دانش آموختهی حوزهی آموزش و سیاست است.
ترجمهها:
طلای خدایان اثر اریک فون دانیکن
۲۷ چهرهی مردان ا ...» - سیامک دل آرا« سیامک دل آرا مترجم ایرانی، متولد ۱۳۵۳ تهران فارغ التحصیل مترجمی زبان انگلیسی است. وی ترجمه رمان «مرد ناشناس» از المور لئونارد و «پرده حائل» از یان م ...»