
معرفی کتاب
اوضاع در ارتفاعات کلیمانجارو روبهراه است
اوضاع در ارتفاعات کلیمانجارو روبهراه است
اثری از رومن گاری
دسته بندی
ناموجود در فروشگاه!
معرفی کتاب
کتاب اوضاع در ارتفاعات کلیمانجارو روبهراه است مجموعهای از 5 داستان کوتاه اثر رومن گاری نویسنده ی لیتوانیاییتبار فرانسوی است.
این کتاب با ترجمهی «سمیه نوروزی» در سال 1393 از سوی انتشارات چشمه راهی بازار نشر ایران شده است.
عناوین این داستان ها عبارت اند از:
پرندگان میروند در پرو بمیرند / آدم پرست / همشهری کبوتر / اوضاع در ارتفاعات کلیمانجارو ر
ادامه متناین کتاب با ترجمهی «سمیه نوروزی» در سال 1393 از سوی انتشارات چشمه راهی بازار نشر ایران شده است.
عناوین این داستان ها عبارت اند از:
پرندگان میروند در پرو بمیرند / آدم پرست / همشهری کبوتر / اوضاع در ارتفاعات کلیمانجارو ر
خلاصهای از کتاب
پنج داستان کتاب اوضاع در ارتفاعات کلیمانجارو، داستانهایی ساده از انزوا، گوشه نشینی، دل زدگی، ناامیدی و عشق است. این داستان ها با زاویه دید دانای کل روایت می شوند، به شکلی که خواننده احساس می کند در مقابل دوربین یک کارگردان قرار گرفته و از نگاه او شاهد حوادث است.
زمان این داستان ها بعد از جنگ جهانی دوم است.
فضاسازی، شخصیتپردازی و توصیفات پرمایه
ادامه متنزمان این داستان ها بعد از جنگ جهانی دوم است.
فضاسازی، شخصیتپردازی و توصیفات پرمایه
جملاتی از متن کتاب
- 1- رفت بیرون توی ایوان تا دوباره بر تنهاییاش مسلط شود؛ تلماسهها، اقيانوس، هزاران پرندهی مرده لابهلای شنها، کرجی، زنگار یک تور ماهیگیری و گاه چندین شانه تازه: اسکلت نهنگ به گل نشسته، رد پاها، ردیف قایقهای ماهیگیری در دوردست، آنجا که سفیدی جزیرههای اگوانو با آسمان گلاویز میشد. کافه وسط تپههای شنی، روی چند تیرک چوبی قد علم کرده بود؛ جاده از صد متریاش رد میشد: صداش نمیرسید. پلکانی متحرک میآمد پایین سمت ساحل؛ از وقتی دو دزد از زندان اليما فرار کرده و توی خواب با ضربههای بطری از پا درش آورده بودند و صبح لاشهى لايعقلشان را گوشهی بار پیدا کرده بود، هر شب پل را بالا میکشید. آرنجش را تکیه داد به نردهها و همانطور که داشت پرندههای افتاده روی شن را نگاه میکرد، سیگار اولش را کشید. چندتاشان هنوز بال بال میزدند. هرگز کسی نتوانسته بود برایش توضیح دهد چرا جزیرههای وسط دریا را ول میکنند که بیایند توی این ساحل تا در ده کیلومتری شمال ليما جان بدهند: هیچوقت نشده بود بروند سمت شمال یا جنوب اینجا؛ صاف میآمدند روی این باریکه ساحل شنی که طولش دقیق سه کیلومتر میشد. شاید مکان مقدسشان بود، مثل ۳ بنارس هند که مؤمنان میروند آنجا تا جانشان را هدیه کنند: میآمدند تا لاشهشان را بیندازند اینجا، قبل آنکه جان از تنشان در رود. شاید هم قضیه سادهتر از اینها بود؛ پرندگان راستشان سینه را میگرفتند و از جزیرههای گوانو که پر بود از صخرههای سرد و عور پرواز میکردند: تا وقتی خونشان شروع میکند به ماسیدن و ته مانده جانی میماند برای پشت سرگذاشتن دریا، برسند به ماسههای گرم و نرم. باید تن داد به این که همیشه یک توجیه علمی میزنند تنگ همهچیز اینجور موقعها میشود پناه برد به شعر و شاعری، به رفاقت با اقیانوس، گوش سپردن به صداش، ایمان آوردن به راز و رمزهای طبیعت.
- 2- زن آن قدر جوان بود. آنقدر دست و پایش را گم کرده بود، با چنان اعتمادی او را نگاه می کرد و آن قدر پرنده جلوی چشمان مرد، روی تل ماسه ها جان داده بودند که یک آن فکر نجات یکی از آن ها، زیباترین شان، حفظ جانش، داشتنش، این جا ته دنیا، رسیدن به خط پایان زندگی اش، ساده لوحی مطلقی را که تا آن موقع هنوز پشت ریشخندش و قیافه ی سرخورده اش مخفی مانده بود، به او بازگرداند.
- 3- وقتی همنژادهاش بیشازحد به او هشدار میدادند و ازش میخواستند همراهشان مهاجرت کند، هِر ۲ لووی با خندهٔ قشنگی جوابشان را میداد و همانطور که حسابی توی مبلش لم داده بود، سیگاربهلب شروع میکرد به مرورِ رفاقتهای سفتوسختی که پایهواساسش برمیگشت به سنگرهای جنگِ ۱۹۱۴ تا ۱۸؛ دوستیهایی که بعضیشان حالا بر صندلیهای مقاماتِ بالا تکیه کرده بودند و حتماً بهموقعش به سودِ او رأی میدادند. برای دوستان نگرانی که به دیدنش میآمدند، لیوانی نوشیدنی میآورد و پیک خودش را «بهسلامتی ذات آدم» بالا میبرد، بهسلامتی چیزی که به قول خودش اعتماد و اطمینان کامل بهش داشت؛ چه در لباسِ نظامی نازیها، چه در لباس پروسی ۳، چه کلاهِ اهالی تیرول ۴ سرش باشد، چه کلاهِ لبهدارِ کارگری. راستش رفیقکارل سالهای اول این حکومت نه اتفاق چندان خطرناکی را از سر گذراند و نه حتا به زحمت افتاد. البته که آزار و اذیتهایی هم شد، اما یا واقعاً «رفاقتهای سنگری» پسِپرده به دادش رسیده بود، یا خوشروییاش که به آلمانیها میزد؛ شاید هم اعتمادبهنفسش باعث شده بود تحقیق و تفتیش دربارهٔ او چند وقتی عقب بیفتد؛ بهخصوص وقتی تمامِ آنهایی که شناسنامهشان کموکسری داشت، راه تبعید را پیش گرفته بودند، رفیقمان با تکیه بر خوشبینی قاطع و اعتماد به ذات آدم با خیال راحت به زندگی بین کارخانهٔ اسباببازیاش، کتابخانهاش، سیگارهاش و زیرزمین پُر از نوشیدنیاش ادامه میداد. کمی بعد جنگ از راه رسید و اوضاعواحوال تا حدی بههم ریخت. یک روز همینطوری بیمقدمه دیگر نگذاشتند پا بگذارد توی کارخانهاش و فرداش جوانهایی با لباسفُرم ریختند سرش و تا میخورد کتکش زدند. آقای کارل چندباری با اینوآن تماس گرفت، ولی «رفقای جنگ» دیگر تلفنهاشان را جواب نمیدادند. اولینبار بود که بگینگی نگران شد. رفت توی کتابخانهاش و نگاهی کشدار انداخت به کتابهایی که دیوارها را پوشانده بودند. مدتی طولانی، سنگین و باوقار نگاهشان کرد: این تودهٔ گنج همگی به نفعِ آدمیان نطق میکردند، سنگش را به سینه میزدند، به سودش رأی صادر میکردند و به دستوپای آقای کارل میافتادند تا دلوجرئتش را از دست ندهد و ناامید نشود. افلاتون، مونتنی ۵، اراسموس ۶، دکارت ۷، هاینه ۸ ... باید به این پیشکسوتهای سرشناس اعتماد داشت، باید صبر و تحمل کرد و به آدمیّت اجازه داد تا سرِ صبر خودی نشان دهد و راهش را از لابهلای اینهمه بههمریختگی و سوءتفاهم پیدا کند و دوباره جان بگیرد. فرانسویها دربارهٔ این قضیه حتا ضربالمثل هم دارند؛ «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش.» اینبار هم جوانمردی، عدالت، عقل و منطق پیروز میشود، اما مسلماً کمی طول میکشد. پس نه باید اعتمادش را از دست میداد و نه خودش را میباخت. بااینحال بهترین کار این بود که جانب احتیاط را بگیرد.
شناسنامه کتاب
نویسنده: رومن گاری
مترجم: سمیه نوروزی
ناشر: چشمه
تعداد صفحات: 79
نوع جلد: شومیز
قطع: رقعی
شابک: 9786002294814
امتیاز گودریدز: 3
قیمت چاپ اول: 6,000 تومان
جدیدترین کتابهای معرفی شده
- کتاب جرقه ای در شب اثر فاطمه (تینا) نیک خاکیان
- کتاب پروانه در آتش اثر محمدرضا کمالی
- کتاب گلنسا اثر فاطمه (تینا) نیک خاکیان
- کتاب راز داوینچی اثر دن براون
- کتاب موکل خطرناک اثر جان گریشام
- کتاب بیگانه اثر استیون کینگ
- کتاب درون آب اثر پائولا هاوکینز
- کتاب به هیچ کس نگو اثر هارلن کوبن
- کتاب مخمصه اثر هارلن کوبن
- کتاب یک بار فریبم بدهی اثر هارلن کوبن
آخرین نویسندگان معرفی شده
- فاطمه (تینا) نیک خاکیان« فاطمه (تینا) نیک خاکیان در سال 1367 متولد گردید. وی از سال 1395 کار نویسندگی را شروع کرد.
اولین کتاب وی با عنوان جرقه ای در شب در نیمه اول سال 14 ...» - محمد قصاع« محمد قصاع متولد سال 1343 تهران و کارشناس مخابرات دریایی است . او کار ترجمه را از سال 1367 با ترجمه کتاب های علمی تخیلی شروع کرده است. مجموعه های «اسپا ...»
- بهزاد رحمتی« بهزاد رحمتی مترجم ایرانی است. او دانش آموختهی حوزهی آموزش و سیاست است.
ترجمهها:
طلای خدایان اثر اریک فون دانیکن
۲۷ چهرهی مردان ا ...» - سیامک دل آرا« سیامک دل آرا مترجم ایرانی، متولد ۱۳۵۳ تهران فارغ التحصیل مترجمی زبان انگلیسی است. وی ترجمه رمان «مرد ناشناس» از المور لئونارد و «پرده حائل» از یان م ...»
- هارلن کوبن« هارلن کوبن، زاده ی 4 ژانویه ی 1962، نویسنده ی آمریکایی رمان های معمایی و تریلر است.کوبن در خانواده ای یهودی در نیوجرسی چشم به جهان گشود. او همزمان با ...»