
معرفی کتاب
کتاب سیاه، نوشته ی نویسنده اهل ترکیه اورهان پاموک است که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد و در سال ۱۳۹۵ توسط عیناله غریب به فارسی برگردانده شد.
خلاصهای از کتاب
کتاب سیاه، داستان وکیل استانبولی به نام گالیپ است. گالیپ با همسرش با هم در استانبول ساکن هستند که روزی همسرش بدون دلیلی او را ترک می کند و او برای پیدا کردن همسر گمشده اش رویا تمام استانبول را وارسی می کند. فکر می کند همسرش با پسر عمویش جلال که یک روزنامهنگاری خارق العاده است فرار کردهاست. او ناگهان متوجه میشود که جلال هم گم شده است.
گالیپ برا
ادامه متنگالیپ برا
جملاتی از متن کتاب
- 1- پدربزرگ و مادربزرگ حافظهی خوبی نداشتند و از اینکه از هر بار تکرار یک خاطره یا حتی قصهای تکراری به اندازهی دفعهی اولش لذت میبردند غالب واقعاً به آنها حسودی میکرد. مثلاً پدربزرگ آن خواب دوران بچگیاش را که بارش یک باران سیلآسا که قطراتش به درشتی یک مشت بودند و رنگش لاجوردی باعث شده بود موی سروصورتش تا پاشنهی پاش برسند همیشه با آبوتابی تعریف میکرد که انگار نه انگار صدها بار برای همهی اعضای خانواده، تکتک، تعریف کرده است. یک نکتهی جالب توجه دیگر در بحثهای پدربزرگ و مادربزرگ برای غالب این بود که مدام از این شاخه به آن شاخه میپریدند و قصه قصهِ از هر دری سخنی بود و اصلاً مثل پدر و مادر دنبال این نبودند که در کوتاهترین زمان ممکن بحث را به سرانجامی برسانند و قانونی اصلی چیزی را ثابت کنند. مثلاً هر وقت که پدربزرگ آن خواب دوران بچگیاش را تعریف میکرد مادربزرگ میگفت: «آره، موهات حسابی بلند شده. یادم باشه فردا سلمونیه رو خبر کنم.» و پدربزرگ که میگفت: «پیرمرد خرفت حسابی پررو شده، میگه خونهتون خیلی دوره.» و مادربزرگ که میگفت: «باید یه جای دیگه و به یه شکل دیگه میساختیم این خونه رو، هیچ اومد نداشت برامون.»
- 2- سالها بعد که همهی واحدهای آپارتمان که پدربزرگ همیشه شهر دل خطابش میکرد فروش رفت و غالباینها برای همیشه آن را ترک کردند هربار که غالب از جلو درِ دکان علاءالدین نیمچهنگاهی به آن میانداخت و میدید که بیشتر واحدهاش دیگر مسکونی نیستند و مثل بیشتر آپارتمانهای کناریاش دفتر بیمههای درمانی و تولیدی لباس بچگانه و حتی مطب قابلههایی که غیرقانونی کورتاژ میکردند در تمام طبقات پر شدهاند و گند زدهاند به نمای آپارتمان با آن تابلوهای لامپ نئونشان، تازه میفهمید چرا مادربزرگ آن روزها مدام میگفت: «هیچ اومد نداشت برامون.» اما غالب حرف پدربزرگ را که میگفت: «پیرمرد خرفت حسابی پررو شده» همان روزها هم خوب میفهمید، برای اینکه هر وقت آن سلمانی با یک خندهی ابلهانه میگفت: «پس بالاخره برگشت؟» خشم و نفرت را روی جایجای چهرهی پدربزرگ به وضوح تشخیص میداد. این آنی که بالاخره برگشته بود عموملیح، پسرِ بزرگ پدربزرگ، بود که بعد از ترک زن و بچهی اولش و یک سفر دور و دراز به اروپا، اول به افریقا بعد به ازمیر بعدش به استانبول و بالاخره هم به شهر دل، آپارتمان غالب اینها، برگشته بود با یک دختربچه به اسم رویا
شناسنامه کتاب
نویسنده: اورهان پاموک
مترجم: عین اله غریب
ناشر: چشمه
تعداد صفحات: 653
نوع جلد: سخت
قطع: رقعی
شابک: 9786002295132
امتیاز گودریدز: 3.91
قیمت چاپ ششم: 120,000 تومان
جدیدترین کتابهای معرفی شده
- کتاب جرقه ای در شب اثر فاطمه (تینا) نیک خاکیان
- کتاب پروانه در آتش اثر محمدرضا کمالی
- کتاب گلنسا اثر فاطمه (تینا) نیک خاکیان
- کتاب راز داوینچی اثر دن براون
- کتاب موکل خطرناک اثر جان گریشام
- کتاب بیگانه اثر استیون کینگ
- کتاب درون آب اثر پائولا هاوکینز
- کتاب به هیچ کس نگو اثر هارلن کوبن
- کتاب مخمصه اثر هارلن کوبن
- کتاب یک بار فریبم بدهی اثر هارلن کوبن
آخرین نویسندگان معرفی شده
- فاطمه (تینا) نیک خاکیان« فاطمه (تینا) نیک خاکیان در سال 1367 متولد گردید. وی از سال 1395 کار نویسندگی را شروع کرد.
اولین کتاب وی با عنوان جرقه ای در شب در نیمه اول سال 14 ...» - محمد قصاع« محمد قصاع متولد سال 1343 تهران و کارشناس مخابرات دریایی است . او کار ترجمه را از سال 1367 با ترجمه کتاب های علمی تخیلی شروع کرده است. مجموعه های «اسپا ...»
- بهزاد رحمتی« بهزاد رحمتی مترجم ایرانی است. او دانش آموختهی حوزهی آموزش و سیاست است.
ترجمهها:
طلای خدایان اثر اریک فون دانیکن
۲۷ چهرهی مردان ا ...» - سیامک دل آرا« سیامک دل آرا مترجم ایرانی، متولد ۱۳۵۳ تهران فارغ التحصیل مترجمی زبان انگلیسی است. وی ترجمه رمان «مرد ناشناس» از المور لئونارد و «پرده حائل» از یان م ...»
- هارلن کوبن« هارلن کوبن، زاده ی 4 ژانویه ی 1962، نویسنده ی آمریکایی رمان های معمایی و تریلر است.کوبن در خانواده ای یهودی در نیوجرسی چشم به جهان گشود. او همزمان با ...»